بحث و بررسي در حوزه حكمتهاي نهفته در مسئله غيبت امام زمان حضرت مهدی عج، پسنديده است؛ ولي نبايد رهزن مقصود نهايي گردد، چرا كه هدف از گفت وگو درباره غيبت امام عصر(عج) - امام زمان حضرت مهدی عج - اولاً و بالذات، كشف چرايي غيبت آن وجود مبارك نيست، بلكه آن است كه مؤمنِ منتظر، وظيفه خويش را در زمان اين غيبت حكيمانه باز شناسد و آنگاه دريابد كه آيا به وظيفه خويش عمل ميكند يا نه.
حكمت و چرايي غيبت امام زمان حضرت مهدی عج
حكومت صالحان بر زمين، وعده تخلف ناپذير الهي است: ﴿وَعَدَ اللهُ الَّذينَ ءامَنوا مِنكُم و عَمِلوا الصّلِحتِ لَيَستَخلِفَنَّهُم فِي الارض﴾[1] و وجود مبارك حضرت ولي عصر - امام زمان حضرت مهدی - (عج) وقت تولد با قرائت آيه ﴿و نُريدُ اَن نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ استُضعِفوا فِي الارضِ و نَجعَلَهُم اَئِمَّةً و نَجعَلَهُمُ الورِثين﴾[2] بر تحقق اين وعده الهي تأكيد ورزيدند؛ اما تحقق چنين وعده مباركي شروطي دارد كه بي تحقق آنها ظهور امام زمان حضرت مهدی عج دشوار بلكه ناشدني خواهد بود.
آري خداي قادر متعالي با امر تكويني «كن» آنچه را اراده سازد محقق ميگرداند: ﴿اِنَّما اَمرُهُ اِذا اَرادَ شيءاً اَن يَقولَ لَهُ كُن فَيَكون﴾[3] و فياضيّت او در گرو هيچ شرطي نيست، به گونهاي كه ميتواند تمام فيوضات خويش را يكباره نازل سازد و هر زمان اراده كند حكومت صالحان را ايجاد فرمايد؛ اما نقص وجودي موجودات مستفيض، سبب ناتواني آنان در جذب دفعي فيض حق سبحانه ميشود؛ غرض آنكه محدوديت از ناحيه قابل است نه فاعل.
در باور راسخ اماميه شكي نيست كه اين وعده الهي به دست آخرين ذخيره خداوند و پس از غيبتي طولاني جامه تحقق خواهد پوشيد و غيبت، خود از شرايط تحقق اين وعده تخلف ناپذير است و بنابر همين باور، حكمتي والا و تدبيري حكيمانه براي غيبت امام زمان حضرت مهدی عج هست كه همانا زمينه سازي ظهور حكومت صالحان بر زمين است.
بحث و بررسي در حوزه حكمتهاي نهفته در مسئله غيبت امام زمان حضرت مهدی عج، پسنديده است؛ ولي نبايد رهزن مقصود نهايي گردد، چرا كه هدف از گفت وگو درباره غيبت امام عصر(عج) - امام زمان حضرت مهدی عج - اولاً و بالذات، كشف چرايي غيبت آن وجود مبارك نيست، بلكه آن است كه مؤمنِ منتظر، وظيفه خويش را در زمان اين غيبت حكيمانه باز شناسد و آنگاه دريابد كه آيا به وظيفه خويش عمل ميكند يا نه.
اسرار غيبت امام زمان حضرت مهدی عج
1. ترس از قتل امام زمان حضرت مهدی عج
برپايه برخي روايات، خوف از كشته شدن، از اسباب غيبت وجود مبارك ولي عصر(عج) -امام زمان حضرت مهدی عج- است، چنانكه امام صادق(عليهالسلام) فرمود: قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: لابدّ للغلام من غيبة. فقيل له: ولم يا رسول الله؟ قال: يخاف القتل.[4]
ترس ياد شده هرگز خوف مذموم نيست كه از ضعف نفس برمي خيزد، بلكه هراسي عقلي است كه امري بس پسنديده و در برخي موارد لازم و ضروري است.
ترس برخاسته از بستر خود دوستي كه سبب گريز از خطر كردن به روز حادثه در مسير حفظ دين و مكتب ميگردد، ضعف نفساني و صفتي ناپسند در برابر شجاعت است؛ امّا خوفي كه سبب حفظ جان آدمي و هدر نشدن و بي اثر نمردن گردد، ممدوح و عاقلانه، بلكه واجب است، زيرا مهم آن است كه نثار خون نتيجه دهد و به ثمر بنشيند.
آن كه خون ميدهد اما به مثمر بودنش نمي انديشد، متهور است نه شجاع، زيرا شجاعت در سنجيده عمل كردن و بجا كارزار كردن است، همانگونه كه وجود مبارك علي (عليهالسلام) در اوضاع خاصي از خطر كردن و هدر دادن جان خويش و خاندان مكرم و ياران اندكش حذر كرد: فنظرت فإذا ليس لي رافد ولا ذاب و لا مساعد إلاّ أهل بيتي فضننت بهم عن المنية. فأغضيت علي القذي و جرعت ريقي علي الشجا و صبرت من كظم الغيظ علي أمر من العلقم و آلم للقلب من وخز الشفّار[5]؛ نگريستم و ديدم نه مرا ياري است و نه مدافعي و مددكاري جز كسانم؛ كه دريغ آمدم به كام مرگشان برانم، پس خار غم در ديده خليده چشم پوشيدم و گلو از استخوان غصه آب دهان را جرعه جرعه نوشيدم و شكيبايي ورزيدم در خوردن خشمي كه از حنظل تلختر بود و دل را از تيغ برنده، دردآورتر.
ايشان در حالي از كشته شدن دوري ميكردند كه ترس از شجاعت حضرتش هراسناك بود و اين رذيلت اخلاقي را همچون ديگر رذائل، زهره نزديكي به حريم مقدسش نبود! چگونه چنين نباشد، جايي كه آن حضرت در ليلةالمبيت به تنهايي و بيهيچ سلاح و دفاعي در بستر رسول خدا خوابيد، با آنكه ميدانست چهل مرد مسلح قصد حمله به آنكه در بستر آرميده را دارند و به طور طبيعي هر كه را در آن بستر بيابند، به گمان پيامبر بودن به تيغ خواهند كشت! او چگونه از مرگ بهراسد، كه خود به عثمان بن حنيف نگاشت: لو تظاهرت العرب علي قتالي لما وليت عنها[6]؛ اگر تمام عرب در صفي يگانه به جنگم آيند، هرگز به آنها پشت نخواهم كرد.
گاه با حمله او دشمنان تار و مار ميشدند و به كوهها پناه ميبردند و يكديگر را به دوري از تيغش توصيه ميكردند، بلكه ميگفتند كه گويا فرشته مرگ در جايي است كه علي آنجاست. شجاعت آن حضرت بدان پايه بود كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم در جنگ خيبر او را مهاجم بي فرار: كرّار غير فرّار ناميد و كافران را به حمله و دلاورياش تهديد ميكرد: كانت قريش إذا رأوه في الحرب تواصت خوفاً منه و قد نظر إليه رجل و قد شقّ العسكر؛ فقال: علمت بأن ملك الموت في الجانب الذي فيه علي، و قد سمّاه رسول اللهصلي الله عليه و آله و سلم كراراً غير فرّار في حديث خيبر و كان النبي صلي الله عليه و آله و سلم يهدّد الكفار به(عليهالسلام).[7]
بدين ترتيب مراد آن حضرت از ترس در اينگونه روايات، ترس عاقلانه است كه عين شجاعت است؛ نه ترس برخاسته از ضعف نفس، پس بايد گفت كه حضرت ولي عصر(عج) - امام زمان حضرت مهدی عج - از آن ترسانند كه با ظاهر شدن در ميان مردم، پيش از آنكه موعد الهي آن فرا رسد، حضرتش را به قتل رسانند و بدينسان با شهادت آخرين ذخيره الهي، دين حقيقي و غير محرّف خدا رخت بر بندد و واسطه فيض ميان خالق و مخلوق قطع شود و امدادهاي الهي به شايستگانش نرسد و وعده حاكميت صالحان محقق نشود و....
اين ترس نه از سر ضعف نفس بلكه عين تدبير و نهايت شجاعت است و عمل به آن، واجب؛ به ويژه آن ذات مبارك، آخرين ذخيره الهي است و همين سبب امتياز ايشان از ديگر معصومان (عليهمالسلام) است، چرا كه ساير ائمه (عليهمالسلام) چون شهيد ميشدند، حجّت و معصوم ديگري در زمين قيام ميكرد؛ اما وجود مقدس امام عصر(عج) - امام زمان حضرت مهدی عج - آخرين حجّت و امام معصوم الهي است.
2. رهايي از بيعت طاغوتها
اسحاق بن يعقوب در نامهاش كه به دست دومين نائب خاص حضرت ولي عصر امام زمان حضرت مهدی (عج) محمد بن عثمان عمري به آن حضرت رساند، در ضمن سؤالات خويش از حكمت غيبت امام زمان عج پرسيد و آن حضرت پاسخ فرمود: اما در خصوص علت غيبت امام زمان عج پس؛ بدان كه خداي سبحان ميفرمايد: اي مؤمنان! از اموري نپرسيد كه چون هويدا گردند، اندوهگين ميشويد. همه پدرانم ناگزير از بيعت طاغوت زمانشان بودند؛ اما من در حالي ظهور خواهم كرد كه بيعت هيچ طاغوتي را بر گردن ندارم: و اما علة ما وقع من الغيبة؛ فإن الله(عزّ وجلّ) يقول: ﴿ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لاتَسئَلوا عَن اَشياءَ إن تُبدَ لَكُم تَسُؤكُم﴾[8] انه لم يكن أحد من آبائي(عليهمالسلام) إلاّ وقد اوقعت في عنقه بيعة لطاغية زمانه و إني أخرج حين أخرج و لا بيعة لأحد من الطواغيت في عنقي.[9]
اين روايت افزون بر آنكه بيان يكي از اسرار غيبت آن وجود مبارك است، نشان ميدهد كه حضرتش در زمان ظهور، تمام طاغوتهاي عصرش را به اسلام ناب فرا ميخواند و اگر استنكار يا استكبار ورزند، با آنان مبارزه ميكند و بر سر احكام الهي با كسي مداهنه، مواهنه و سازش روا نميدارد و اين رهايي، خود از بركات غيبت امام زمان حضرت مهدی عج است، وگرنه هيچ امام معصومي از بيعت با خلفاي ستم اموي، مرواني و عباسي خشنود نبودهاست.
3. افاضه تدريجي
بي شك، امام معصوم (عليهالسلام) واسطه فيض خدا بر خلق است و حضور مشهودانه ايشان خود فيضي مضاعف است؛ اما اين فيض رساني با شرايط و مقدمات خاصي ملازم است كه بدون آنها موجود مستفيض، يا از فيض محروم ميشود؛ يا از آن بهره تامّي نميبرد، زيرا رابطه ميان موجود فيّاض و مستفيض سه گونه است:
أ. فياض و مستفيض توان اعطا و دريافت دفعي فيض را داشته باشند، همچنان كه قرآن كريم در شب مبارك قدر بر قلب مقدس پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم نازل گرديد و مشام جان آن حضرت يكجا به شميم وحي الهي مست فيض شد.
ب. نه فاعل در اعطا تام باشد و نه قابل در استفاضه؛ همانند مادري كه طفلش را شير ميدهد كه نميتواند تمام شير دوره شيرخوارگي را يكجا در اختيار طفل بگذارد، همانطور كه كودك نيز نميتواند سهميه تمام مدت شيرخوارگياش را دفعاً دريافت دارد، كه اين عدم توانايي افاضه و استفاضه هر دو را تدريجي ميسازد.
ج. فاعل در اعطا تامّ باشد؛ امّا قابل نتواند فيض را به طور دفعي دريافت كند؛ مانند معلّمي كه سالها در رشته اي از علوم مانند رياضي تحقيق و تدريس ميكند و ميتواند فرمولي اصلي به شاگردانش بياموزد كه چندين قاعده و فرمول فرعي رياضي از آن استخراج گردد و در اعطاي دانش خود با هيچ قيد و شرطي رو به رو نيست؛ اما دانش آموزان هنوز بدان پايه از دانش رياضي نرسيده اند كه بتوانند قواعد و فرمولهاي فرعي مختلف را از همان يك فرمول اصلي استخراج كنند، در نتيجه نميتوانند از افاضه دفعي معلم استفاضه كنند.
همين معنا را با مثالي ديگر ميتوان بيان كرد: خداي سبحان عالم هستي را براساس ﴿وما اَمرُنا اِلاّوحِدَة﴾[10] يكباره ايجاد كرد؛ امّا از آنجا كه عالم طبيعت توان استفاضه دفعي از فيض مبدأ فياض را ندارد، بر اساس ﴿وقَدَّرَ فيها اَقوتَها في اَربَعَةِ اَيّام﴾[11] اين فيض دفعي را به تدريج دريافت كرده و ميكند. در اين صورت نيز اعطاي فيض اگرچه به شكل دفعي صورت پذيرد، به سبب نقص قابل، تدريجي دريافت ميگردد.
بر اين اساس، سخن از تدريج اعطا و افاضه الهي، ناظر به عدم قابليت مستفيض است نه نقص فاعل فياض؛ و اشاره به تدريجِ افاضه در آيه ﴿اِنَّ رَبَّكُمُ اللهُ الَّذي خَلَقَ السَّموتِ والاَرضَ في سِتَّةِ اَيّام﴾[12] و آيات مشابه به اين معني است كه دريافت فيض تدريجي در هر درجه، قابل را براي دريافت فيض بعدي مستعد ميكند، وگرنه افاضه دفعي آن فيض از سوي خداي سبحان مانعي نداشته و ندارد.
افاضه فيض تدريجي نيز بر اساس توان و استعداد قابل، دو گونه است: گاهي قابل توان جذب دفعي فيض الهي را ندارد؛ امّا ميتواند فيض تدريجي خداي سبحان را يا بي واسطه يا با كمترين وسايط فيض دريافت كند، همانگونه كه معجزات انبياي عظام و كرامات اولياي كرام از اين دسته اند و نزول مائده آسماني براي حضرت مريم (عليهاالسلام) شاهد اين معناست: ﴿كُلَّما دَخَلَ عَلَيها زَكَرِيا المِحرابَ وَجَدَ عِندَها رِزقًا قالَ يمَريَمُ اَنّي لَكِ هذا قالَت هُوَ مِن عِندِ اللهِ اِنَّ اللهَ يَرزُقُ مَن يَشاءُ بِغَيرِ حِساب﴾[13] و عبارت ﴿بِغَيرِ حِساب﴾ گوياي ظهور فيض الهي بر طريقي غير از روند معمول عالم طبيعت است، چرا كه قانون عادي طبيعت بر وجود واسطه هاي فراوان در تحقق اشياء جريان دارد، حال آنكه در چنين مواردي فيض الهي بر خلاف قانون عادي و مبتني بر حذف يا تقليل واسطه ها ظهور مييابد.
بنابر آنچه گذشت، برخورداري از فيض حكومت صالحان، گرچه از سوي مبدأ فياض بيگذراندن مقدمات مانع ندارد، قابلها فاقد استعداد لازم براي دريافت جمعي فيض و تابع شرايط، مقدمات و زمينه هاي لازم اند، به گونهاي كه تا آن شرايط و مقدمات در بستر زمان فراهم نيايند، نمي توانند به اين فيض الهي برسند و از شرايط اساسي استقرار حكومت صالحان، پرورش انسانهاي صالح و ايجاد آمادگي در مردم براي پذيرش حكومت عادلانه جهاني است كه غيبت امام معصوم عصر(عج) - امام زمان حضرت مهدی عج - براي تحقق اين شرايط است.
سرّ نهاني غیبت امام زمان حضرت مهدی عج
بر پايه برخي رواياتِ معصومان (عليهمالسلام)، غيبت امام زمان حضرت مهدی عج، علل و اسرار ديگري نيز دارد كه پس از ظهور آن وجود مبارك آشكار ميگردد.
امام صادق (عليهالسلام) در پاسخ كسي كه از راز غيبت امام زمان حضرت مهدی عج سؤال كرد فرمود: مصلحتي هست كه مجاز به گفتنش نيستيم؛ سپس در پي اصرار پرسشگر فرمود: همان حكمتي كه در غيبت حجج الهي در زمانهاي گذشته بود، در غيبت آن جناب نيز هست و اين راز سر به مُهر قبل از ظهورش كشف نخواهد شد، چنانكه راز شكستن كشتي، كشتن جوان و تعمير ديوار به دست خضر(عليهالسلام) قبل از جدايي براي موسي(عليهالسلام) روشن نگرديد.[14] اين غيبت، امري از امور الهي، سرّي از اسرار و غيبي از غيوب اوست. وقتي ميدانيم خداي سبحان حكيم است، تصديق خواهيم كرد كه افعال او همه حكيمانه است، هرچند كه رازش بر ما پوشيده باشد: وجه الحكمة في غيبته وجه الحكمة في غيبات من تقدّمه من حجج الله تعالي ذكروه. إنّ وجه الحكمة في ذلك لاينكشف إلاّ بعد ظهوره، كما لاينكشف وجه الحكمة لما أتاه الخضر(عليهالسلام) من خرق السفينة و قتل الغلام و إقامة الجدار لموسي(عليهالسلام) إلاّ وقت افتراقهما. يا ابن الفضل! إنّ هذا الأمر، أمر من أمر الله تعالي و سرّ من سرّ الله و غيب من غيب الله و متي علمنا انّه (عزّ وجلّ) حكيم، صدقنا بأنّ أفعاله كلّها حكمة، و إن كان وجهها غيرمنكشف لنا.[15]
کتاب امام مهدی موجود موعود: صفحه 128
[1] ـ سوره، نور، آيه 55.
[2] ـ سوره قصص، آيه 5.
[3] ـ سوره يس، آيه 82.
[4] ـ علل الشرايع، ج 1، ص 285.
[5] ـ نهج البلاغه، خطبه 217.
[6] ـ همان، نامه 45، بند 19.
[7] ـ مناقب آل ابيطالب، ج2، ص 99 ـ 98؛ بحار الانوار، ج 41، ص68.
[8] ـ سوره مائده، آيه 101.
[9] ـ كمال الدين، ج2، ص 162 ـ 161؛ الاحتجاج، ج 2، ص 545 ـ 544.
[10] ـ سوره قمر، آيه 50.
[11] ـ سوره فصّلت، آيه 10.
[12] ـ سوره اعراف، آيه 54؛ سوره يونس، آيه 3.
[13] ـ سوره آل عمران، آيه 37.
[14] ـ سوره كهف، آيات 77 ـ 71.
[15] ـ كمال الدين، ج 2، ص 158؛ بحار الانوار، ج52، ص 91.
منبع : http://www.esraco.org
نظرات شما عزیزان: